ملاقات شاه اسماعیل صفوی و اتابک لر
ملاقات شاه اسماعیل صفوی و اتابک لر
دوره صفویه را چه از لحاظ سیاسی وچه از لحاظ مذهبی، باید نقطه عطفی در تاریخ ایران به حساب آورد. چرا که برای نخستین بار پس از فروپاشی دولت ساسانی، یک حکومت ملی تحت لوای آیین تشیع در ایران شکل گرفت. سیستم ملوک الطوایفی تا اندازه زیادی برچیده شد و تمرکز سیاسی و مذهبی در ایران ایجاد گشت. سلسله ی صفوی از سال 905 هجری به دست شاه اسماعیل تاسیس و در سال 1148 هجری به دست محمود افغان منقرض شد.
در آغاز حکومت شاه اسماعیل، در سرزمین ایران حکومت های متعددی وجود داشت و در هر ناحیه دولتی مستقل و کوچک حکم می راند. شاه اسماعیل با یاری نیروهای قزلباش و بهره گیری از آیین نوپای تشیع از یک سو و از هم گسیختگی سیاسی و اجتماعی جامعه ی ایران از سوی دیگر، در اندک زمانی توانست تمامی موانع را از پیش خود برداشته به عمر ملکوک الطوایفی در ایران پایان بخشد. از آخرین نبردهای داخلی شاه اسماعیل برای برقراری امنیت و استحکام قدرت سیاسی، باید رویدادهای لرستان و خوزستان را نام برد.
مقارن با تشکیل دولت صفوی و روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی، شاه رستم نوزدهمین اتابک لر از سلسله ی اتابکان لر کوچک بر لرستان فرمانروایی می کرد. شاه رستم که خود و اجدادش از سال ها پیش به آیین تشیع گرایش پیداکرده بودند، در سال های آغازین حکومت شاه اسماعیل، عملا بطور مستقل حکم می راند و حاضر به اطاعت و فرمانبرداری از کسی نبود تا آنکه سال 914 قمری فرا رسید و آن زمانی بود که شاه اسماعیل هنگام لشکرکشی برای سرکوبی اعراب مشعشعی به سوی خوزستانحرکت کرد بنابراین تصمیم گرفت سرزمین لرستان را نیز به تصرف درآورده به استقلال و خودمختاری شاه رستم پایان دهد و وی را تابع و خراجگزار خود سازد.
بنا به روایت کتاب «عالم آرای صفوی» هنگامی که شاه اسماعیل به قلعه ی زنجیر (در نزدیکی شوشتر) رسید، به او اطلاع دادند که:
«... ملک شاه رستم الوار که ایشان از زمان حضرت امیرالمؤمنین (ع) تا به حال شیعه فطری آن حضرت و ایشان را لر عباسی می گویند. یعنی نژاد او به عباس(ع) می رسانند و چهل هزار خانه الوار به فرمان اوست، در این مدت باج به پادشاهان ترکمان نداده و هر سال چند مرتبه که قافله ی عظیم از این راه عبور می کنند می زنند. نه حاکم بغداد ایشان را حریف می شود و نه دیگری».
شاه اسماعیل پس از شنیدن این سخنان برای شاه رستم نامه ای بدین مضمون فرستاد:
«شنیده ام شما شیعه ی فطری شاه مردانید و نمی خواهم که در میانه ی ما و شما کار به جنگ و جدال برسد. می باید بیش از این در بادیه ی خودسری سرگردان نشوی. اگرچه حق به طرف تو بوده است که اطاعت سُنیان نمی کردی و حال، خود روزگار به کام شما گردیده و مذهب امامیه رواج یافته، برخاسته به خدمت ما بیائید که تو را ببینیم و همان در ملک موروث بوده باشی».
هنگامی که نامه ی شاه اسماعیل به شاه رستم رسید، وی از پذیرفتن پیشنهاد شاه صفوی خودداری کرده با معدودی از ریش سفیدان و ملازمان به کوه ها پناه برد. شاه اسماعیل به ناچار برای مطیع ساختن شاه رستم، سه تن از سرداران برجسته ی خود به نام های امیرنجم الدین مسعود، بیرام بیک قرامانلو و حسین بیک لله را در رأس سپاهی به سوی لرستان گسیل داشت و خود برای سرکوب مشعشعیان خوزستان روانه آن دیار شد.
سپاه اعزامی شاه اسماعیل، شاه رستم را در تنگنایِ محاصره قرار داد، چون مدت محاصره طولانی شد و شاه رستم دریافت مقاومت در برابر لشکریان شاه اسماعیل که اینک تمام خاک ایران را به تصرف درآورده بودند؛ امری بیهوده و خارج از حزم و تدبیر است، ناگزیر به مصالحه گشته امان طلبید. امرای مذکور به شاه رستم اطمینان دادند چنان که شخصاً نزد شاه اسماعیل آید، مورد لطف و بخشش وی قرار خواهد گرفت. بنابراین شاه رستم با چند تن از ریش سفیدان به همراهی سرکردگان سپاه اعزامی به سوی اردوی شاه اسماعیل که اینک پس از فتح خوزستان در شوشتر مستقر شده بود، رفتند.هنگامی که شاه رستم به حضور شاه اسماعیل رسید مورد پذیرایی گرم و صمیمانه ی شاه اسماعیل قرار گرفت.
شاه رستم اتابک لر با لهجه لری و با لحنی شیرین شروع به ستایش و تمجید پادشاه صفوی نمود. سخنان شاه رستم چنان شاه اسماعیل را تحت تاثیر قرار داد تا آنجا که به یکی از سردارانش دستور داد ریش شاه رستم را جواهر و مروارید بگیرند و قاب مرصعی برای ریش او بسازند. شاه رستم مدت ها بدین هیئت در میان اردو رفت وآمد می کرد و سپس مجدداً به حکومت لرستان منصوب و روانه لرستان شد.
تصویری از شاه رستم با دستار سفید و ریش بلند در حضور شاه اسماعیل صفوی.این تصویر مینیاتوری، تنها تصویر بجای مانده از اتابکان لرکوچک می باشد که در کتاب «جهانگشای خاقان» آمده است.
از رویدادهای مهم سال های پایانی زندگانی شاه رستم، جنگ مشهور چالدران است. این جنگ که در سال 920 هجری قمری میان شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم(اول) پادشاه عثمانی روی داد، سرانجام به شکست قوای ایران انجامید. مطابق نوشته ی «اشتن متز» نویسنده ی کتاب «سلطان سلیم»عشایر لر در جنگ چالدران حضور فعالی داشته و رشادت های زیادی نشان دادند. مؤلف مذکور، می نویسد سربازانی که تحت فرماندهی «ساروبیره» کُرد خدمت می کردند همه لر و کرد بودند و در بین آنها سربازان لر عشایر(قلاوند، سگوند و اسباوند) دیده می شدند. سلاح سربازان لر چوب و شمشیر و فلاخن بود و در به کار بردن چوب در میدان جنگ خیلی مهارت داشتند.
به رغم تمامی این جان فشانی ها که در جنگ چالدران صورت گرفت همان گونه که پیش تر گفته شد، این جنگ در نهایت به نفع ترکان عثمانی تمام شد و سلطان سلیم پس از این پیروزی فتح نامه های متعددی به فارسی و ترکی به حکام و رؤسای کُرد و سلطان مراد آخرین فرد سلسله ی آق قویونلو و شاه رستم حاکم لرستان فرستاد و ضمن اظهار برخی مطالب ناروا با شرح و بسطی مبالغه آمیز چگونگی این مصاف را در این فتح نامه ها مذکور داشته از این غلبه و پیروزی با غروری بسیار به خود بالیده است.